(آقا حضرت اباالفضل (ع )) بچه اي به من عنايت فرمود،

ساخت وبلاگ

مادري را مقابل ضريح ديدم كه زياد گريه مي كرد، از او پرسيدم : چرا اينقدر گريه و زاري مي كني ؟!
گفت : من نذر كرده بودم كه اگر (آقا حضرت اباالفضل (ع )) بچه اي به من عنايت فرمود، سر تا پاي او را طلا بگيرم و داخل ضريح بيندازم ، وقتي كه بچه به دنيا آمد طمع مرا گرفت و گفتم : (براي چه طلاها را توي ضريح بيندازم تا خدام بخورند، حضرت طلا نمي خواهد).
خلاصه زير بار نرفتم ، (يك وقت متوجه شدم كه بچه ام فلج شده هر جا او را بردم نتيجه نگرفتم ).
حالا او را آورده ام و به ضريح مطهر بسته ام ، و از گفته هاي خود پشيمانم و توبه كرده ام ، و حاضرم به نذرم عمل كنم و آقا او را شفا دهد.(28)
عباس علي تجلي قهر خدا
لب تشنه رسيد بر لب نهر خدا
از زين به زمين فتاد و با درد بگفت :
اي مشك ، خجالتم مده بهر خدا(29)

عنایت ویژه( بازگردی و پایداری دوست )...
ما را در سایت عنایت ویژه( بازگردی و پایداری دوست ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tytyty23 بازدید : 74 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 17:16